سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سقوط آمریکا

محسن سلگی در یادداشتی نوشت: انگاره‌ها، قدرتمند و قدرت‌ساز هستند و زندگی ما را اداره کرده و تغییر می‌دهند. انگاره را نمی‌توان به واژه تقلبی داد. در انگاره یک استعاره مقابل چشم گذاشته می‌شود و کارکرد اقناعی سخن به این سان، افزون می‌شود. انگاره را معادل ایماژ یا image و bild در آلمانی که همزمان معنی تصویر و ساختن می‌دهد، گرفته‌اند. در زبان روسی izobrazheniye  (ابزار) هم گفته می‌شود که به نوعی عینک و دوربین یا ابزار دیدن چیزها هم معنا می‌شود. به نوعی می‌تواند مشاهده یا observation را ممکن کرده و عمق و ارتقا بخشد.

 

«شیطان بزرگ» از جمله انگاره‌های قدرتمند برای تصویرسازی از آمریکا بود که توسط امام خمینی‌(ره) مطرح شد و کارکرد جهانی یافت. 

 

رهبر حکیم انقلاب اسلامی روز گذشته در دیدار مردمی، درباره تحولات سوریه از یک انگاره برای نخستین‌بار رونمایی کردند. ایشان که در عالم سیاست همواره در انگاره‌سازی دست برتر را داشته‌اند، «انگاره بمب ناامنی» را برای داعش وضع کردند. این انگاره و انفجار احتمالی بمب داعش، سقوط انگاره آمریکا  در منطقه را تسریع خواهد کرد، چرا که این بار بشار اسدی در کار نیست تا مخالفان مقاومت اسلامی، داعش را محصول حفظ بشار اسد توسط ایران و عقیم گذاشتن برنامه ارتش آزاد القا کنند. 

 

قابل یادآوری است که ساخت و تعبیه بمب داعش در غرب آسیا توسط صهیونیسم بین‌الملل انجام شده است. این بمب امروز در سوریه و عراق خاموش و بی‌صدا یا کم‌صدا است اما درست متناسب با این کم‌صدایی و صدای تیک‌تاک آن، انگاره رهبر انقلاب از آن به عنوان بمب آن هم ناظر به مسائل سوریه، از ساعتی بودن آن نیز خبر می‌دهد؛ هشدار می‌دهد که منطقه آبستن حوادث تجزیه‌طلبانه و خشونت‌بار بی‌سابقه و دقیق‌تر بگوییم بی‌نظیری است که از روزهای جولان داعش هم ممکن است فراتر برود.

 

بمب ناامنی، آن نکته‌ای در بیانات رهبر انقلاب بود که باید مورد توجه قرار گیرد. تنها با نگاهی نشانه‌شناسانه (simiotic) است که می‌توان امر به ظاهر جزئی را در مقام کلیت و امر کلی نشاند. 

 

 فریدریش نیچه، فیلسوف مشهور آلمانی، حقیقت را در کوتاه‌ترین سایه در نیمروز جست‌وجو می‌کرد و می‌گفت: «خاموش‌ترین کلمات توفان می‌زایند». 

 

تعبیر بمب ناامنی در بیانات رهبر انقلاب، این کلمه خاموش و سایه کوتاه در نیم‌روز سوریه بود که خبر دانلود کتاب از تهدیدی بزرگ برای منطقه می‌دهد؛ تهدید و بمبی که اگر ایران نبود، در همان موج اول منطقه را فرا می‌گرفت  و داغ و درفش داعش، همه چیز را سوزانده بود.

 

وانگهی، احتمال تغییر چهره تحریرالشام به خاستگاه القاعده‌ای و جبهه‌النصره‌ای خود، به معنای ظهور مجدد داعش در قالبی جدید خواهد بود. هرچند خود داعش با پرچم رسمی سیاه خود نیز احتمالا در آینده نزدیک تحرکات جدی‌تری را آغاز خواهد کرد اما خشونت و حتی قداست‌شکنی تحریرالشام که تا همین لحظه اکنون هم جلوه‌هایی رسواگر را نشان داده و تیغ تیز خود را به ارتش آزاد و نیروهای کرد (قسد) نمایانده، معنایی از بازگشت داعش را خواهد داشت. در این صورت، این بار غرب داعش را به عنوان یک بمب در درون یک عروسک به نام جولانی جاسازی کرده است.

 

* انذار و بشارت رهبر انقلاب

 

به هر رو، به احتمال قوی انفجار بمب داعش چه محدود و چه گسترده و چه در قالب داعش‌اسمی یا داعش‌مآبی را شاهد خواهیم بود. این رخداد با توجه به نقشه تجزیه سوریه، اتفاقی ضروری از نظر غرب و رژیم غاصب قدس است. 

 

هدف رژیم مذکور از حملات هوایی به سوریه و از بین بردن توان نظامی سوریه، از بین بردن بقایای حکومت اسد نیست، بلکه ایجاد سوریه‌ای است که در آن هیچ گروهی قادر به یکپارچه‌سازی و یگانگی نباشد و قدرت همواره متکثر بماند و به این سان، سوریه تجزیه شود. برای تحقق این هدف، قدرت‌گیری کنترل شده داعش یک ابراز مهم و بی‌بدیل برای رژیم مذکور و حامیان آن است. به این سان جنگنده‌های رژیم صهیونی در واقع و دست‌کم کوتاه‌مدت برای داعش می‌جنگند.

 

بمب داعش و تهدید و انذار رهبر انقلاب ناظر به تحولات امروز سوریه بود اما ایشان در کنار این تهدید، دریچه امید و رهایی را مقابل چشم ما گشودند: اخراج آمریکا از منطقه، آزادی سوریه توسط جوانان آن کشور و گسترش مقاومت در منطقه.

 

در میان این 3 عامل رهایی‌بخش، تعیین‌کنندگی وزنی با اخراج آمریکا (ذهنی و عینی) اما تعیین‌کنندگی زمانی یا تقدم زمانی با آزادی سوریه است، هرچند همین آزادی سوریه نیز جز با اخراج ذهنی آمریکا رخ نمی‌دهد. همچنان که اخراج عینی آمریکا مستلزم اخراج ذهنی آن است. یعنی اخراج ذهنی آمریکا مقدمه همه رهایی‌ها در منطقه خواهد بود.

 

* ترابط و هم‌افزایی اضلاع رهایی

 

اضلاع سه‌گانه یادشده، در یک ترابط و برهم‌کنش (interaction) متقابل قرار دارند. به بیان دقیق‌تر، اخراج آمریکا از منطقه، مقاومت را توسعه خواهد داد و احتمال آزادی سوریه را تقویت خواهد کرد.  توسعه مقاومت و آزادی سوریه نیز اخراج آمریکا را تسریع می‌کند. گسترش مقاومت به خودی خود و به تنهایی، اخراج آمریکا و آزادی سوریه را به تحقق نزدیک می‌کند.

 

هر 3 عامل یادشده جنبه عینی و جنبه ذهنی دارند. جنبه ذهنی آزادی سوریه، گسترش مقاومت و اخراج آمریکا، همانا آگاهی یافتن به این گزاره است که «آمریکا، عامل ناامنی منطقه است» (رهایی ذهنی). جنبه عینی  سه‌گانه گفته شده، شامل تشکیل گروه‌های معتقد به آرمان فلسطین در سوریه، تشکیل گروه‌های جدید مقاومت در منطقه، پرهزینه کردن حضور آمریکا در منطقه با عنایت به رویکرد اقتصادی ترامپ و برخی موارد دیگر است.

 

* فرجام سخن

 

یکی از دلالت‌های اخراج آمریکا، سقوط انگاره ذهنی آن در منطقه خواهد بود. مردم منطقه بیش از هر زمانی خواهند فهمید که آمریکا همچون داعش عامل ناامنی (به تعبیر رهبر انقلاب درباره داعش، بمب ناامنی) است و مقاومت، عامل امنیت. اتفاقات آینده سوریه سقوط انگاره آمریکا در منطقه را نهایی و قاطع و قطعی خواهد کرد. این آزادی ذهنی، آزادی سرزمینی سوریه را در پی خواهد داشت و همزمان به معنای گسترش مقاومت است. اخراج آمریکا در ذهن، اخراج نهایی آن در عین و روی زمین را رقم خواهد زد. رهبر انقلاب اسلامی به‌درستی شرایط امروز سوریه را نقشه آمریکا و رژیم صهیونیستی خواندند و در ادامه وعده دادند که جای پای آمریکا در سوریه هرگز محکم نخواهد شد. آگاهی عمومی مردم و دولت‌های منطقه نسبت به نقشه و توطئه مذکور خود از علل محکم نشدن جای پای آمریکا در سوریه خواهد بود.

 

نقش‌آفرینی احتمالی داعش و ناتوانی از ایجاد حکومت متمرکز در سوریه حتی با فرض عدم بازگشت جدی داعش، سقوط انگاره آمریکا را تسریع می‌کند. این سقوط مقدمه سقوط عینی آن و آزادی سوریه و نیز علتی برای گسترش مقاومت و آگاهی منطقه‌ای و جهانی مقاومت خواهد شد. این آن بشارت نهایی و بزرگ رهبر الهی و مردمی انقلاب اسلامی در بیانات روز گذشته بود.


درس واقعگرایی در منطقه

پس از سرنگونی دولت بشار اسد در سوریه بسیاری منتظر بودند تا پاسخ ابهاماتی که در فضای فعلی در مورد چرایی این اتفاق و آینده سوریه و جبهه مقاومت به‌وجود آمده را از زبان رهبر انقلاب بشنوند. ایشان با سخنرانی روز گذشته ضمن شکستن تصویر اغراق‌شده در مورد پیروزی تروریست‌ها با مواضعی واقع‌گرایانه هم ابهامات به‌وجود آمده را پاسخ دادند و هم در مورد آینده مقاومت تصویر امیدوارکننده و مبتنی بر واقعیتی را ترسیم کردند. در ادامه برخی از مهم‌ترین استدلال‌هایی که مورد اشاره رهبر انقلاب قرار گرفت، مورد بررسی قرار گرفته و شواهدی ارائه شده است که استحکام استدلال‌ها و دوراندیشی‌های رهبر انقلاب در موضوع سوریه را برای مخاطبان واضح می‌کند. 

 

کمک ایران به سوریه یک‌طرفه نبود 

 

یکی از نکات مطرح‌شده در مورد چرایی حمایت ایران از امنیت سوریه پاسخ به حمایت‌هایی بود که سوریه در زمان جنگ عراق از ایران داشته است. در ادامه نمونه‌هایی از این حمایت‌ها و پاسخ ایران به این حمایت‌ها مورد اشاره قرار گرفته است. در طول جنگ ایران و عراق سوریه به‌عنوان یکی از معدود کشور‌های عربی که از ایران حمایت کرد، نقش مهمی ایفا کرد. سوریه در سال 1982 خط لوله نفت عراق که از خاک این کشور به بندر بانیاس در مدیترانه می‌رفت را بست. این اقدام صادرات نفت عراق را به‌شدت کاهش داد و منابع مالی آن را محدود کرد.

عراق مجبور شد نفت خود را از طریق عربستان سعودی صادر کند، که هزینه و زمان بیشتری نیاز داشت. دانلود کتاب همچنین ایران از بنادر سوریه، به‌ویژه بندر لاذقیه، برای واردات کالا‌های حیاتی و تجهیزات استفاده کرد. این بنادر مسیر‌های استراتژیک برای تجارت ایران در دوران جنگ بودند. سوریه به‌طور مستقیم تسلیحات و تجهیزات نظامی، از جمله مهمات و تجهیزات سبک، در اختیار ایران قرار داد. بخشی از این تسلیحات از اتحاد جماهیر شوروی و کشور‌های بلوک شرق تأمین می‌شد. سوریه همچنین اطلاعات نظامی و امنیتی مربوط به تحرکات عراق را در اختیار ایران قرار می‌داد.

این اطلاعات کمک شایانی به استراتژی نظامی ایران در جبهه‌های جنگ کرد علاوه بر این سوریه در چندین نوبت از گروه‌های مسلح ضدعراقی حمایت کرد و در مرز‌های خود فشار نظامی به عراق وارد آورد. این اقدامات باعث انحراف بخشی از توان نظامی عراق از جبهه جنگ با ایران شد. مهم‌ترین حمایت سوریه از ایران اما حمایت سیاسی بود. سوریه در مجامع بین‌المللی و جهان عرب از ایران حمایت کرد و از محکومیت ایران در اجلاس‌های عربی جلوگیری کرد. حافظ اسد، رئیس‌جمهور سوریه، در برابر فشار کشور‌های عربی به حمایت از عراق مقاومت کرد. در سوی مقابل ایران نیز با حمایت از سوریه در جنگ با تروریست‌های تکفیری از سال 2011 به بعد مانع از فروپاشی این کشور و گسترش دامنه درگیری‌ها به سایر کشور‌های منطقه شد. ایران مستشاران نظامی، به‌ویژه نیرو‌های سپاه قدس و فرماندهانی مانند شهید قاسم سلیمانی را به سوریه اعزام کرد تا به ارتش سوریه در مبارزه با گروه‌های مسلح و تروریستی کمک کنند.

این کمک‌ها در بازپس‌گیری مناطق استراتژیک مانند حلب و دیرالزور حیاتی بود. ایران به تشکیل و آموزش نیرو‌های مردمی سوری (دفاع وطنی) کمک کرد تا بتوانند به‌عنوان مکمل ارتش سوریه در جنگ عمل کنند. این نیرو‌ها در حفظ مناطق بازپس‌گرفته‌ شده بسیار مؤثر بودند. ایران همچنین تجهیزات نظامی و لجستیکی در اختیار ارتش سوریه قرار داده است، از جمله پهپاد‌ها، موشک‌ها و فناوری‌های نظارتی. ایران با بازسازی زیارتگاه‌های مهم شیعه مانند حرم حضرت زینب(س) در دمشق، به تقویت روحیه و هویت دینی در میان شیعیان سوریه و حامیان دولت پرداخت. در بعد سیاسی نیز ایران در محافل بین‌المللی، از جمله سازمان ملل و مذاکرات صلح مانند نشست‌های آستانه، همواره از دولت بشار اسد حمایت کرده و بر حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت سوریه تأکید داشته است. 

 

به ارتشی که وجود ندارد نمی‌شود کمک کرد

 

برخی ممکن است این سؤال در ذهنشان به‌وجود آمده باشد که چرا ایران به ارتش سوریه برای دفاع از حاکمیت این کشور کمک نکرده است. این ابهام با 2 استدلال اصلی قابل پاسخگویی است. اولاً دولت سوریه از ایران درخواست کمک نکرده و ایران نیز همچون برخی کشور‌های منطقه و آمریکا و اسرائیل این مشی را ندارد که بدون اجازه کشوری وارد خاک آن شود. ثانیاً اساساً ارتش سوریه عزمی برای دفاع نداشته که ایران بتواند از او حمایت کند. از ارتشی که وجود ندارد که نمی‌شود دفاع کرد. وضعیت ارتش سوریه به نحوی بود که هواپیمای بشار اسد حین بلند شدن برای خروج از سوریه مطمئن نبود به سلامت فرود می‌آید، برای همین هم با تغییر مسیر راهش به سمت مسکو را باز کرد.

وضعیت آسمان سوریه به نحوی توسط هواپیما‌های آمریکا و اسرائیل کنترل می‌شد که وقتی خبر سقوط هواپیمای بشار اسد آمد نیز برخی آن را پذیرفتند. مسیر زمینی نیز به طور کامل توسط گروه‌های مسلح از جناح‌های مختلف مسدود شده و اسرائیل نیز وارد سوریه شده و خود را به 40 کیلومتری دمشق رساند. در چنین شرایط آشفته‌بازاری که رسما انحلال ارتش را نمایان می‌سازد کمک ایران معنایی ندارد، چون نهادی برای دریافت کمک وجود ندارد. انحلال ارتش سوریه زمانی تکمیل شد که اسرائیل با حملات متعدد به پایگاه‌های نظامی و بندرلاذقیه توان نظامی سوریه را در هوا و دریا نابود کرد. مطابق ادعای اسرائیل، این رژیم 80 درصد توان نظامی سوریه را نابود کرده است. نسخه‌ای که اگر توانش را داشته باشد برای تمام کشور‌های منطقه از جمله ایران پیاده می‌کند. 

 

دست چدنی از آستین مخملی جولانی بیرون زد 

 

آمریکا و متحدان اروپایی و منطقه‌ای‌اش تا کنون با بیان مستقیم و غیرمستقیم به حمایت از جولانی اعتراف کرده‌اند. این درحالی است که تحریر‌الشام در فهرست گروه‌های تروریستی آمریکا قرار داشته و برای کشتن جولانی نیز جایزه گذاشته بودند. ترکیه به‌عنوان عضو ناتو به صورت علنی حمایت خود از تحریر‌الشام را اعلام کرده و آمریکا و کشور‌های اروپایی نیز از این اتفاق ابراز شادی کرده‌اند. جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا این آشوب‌طلبی‌های سوریه را عمل اساسی عدالت خواند، رئیس‌جمهور فرانسه و نخست‌وزیر انگلیس نیز با استفاده از عبارت «پایان دولت وحشی» بی‌نظمی سوریه را جشن گرفتند.

اسرائیل نیز بدون هیچ مانعی وارد خاک سوریه شد و الجولانی در واکنش به اینکه موضعش در برابر اقدامات اسرائیل چیست گفت دنبال جنگ جدید در سوریه نیست. یعنی در شرایطی که رژیم‌صهیونیستی تجاوز به خاک سوریه را آغاز کرده او و گروهش می‌خواهند صرفاً نظاره‌گر ماجرا بوده و دودستی به استقابل اشغال بروند. در چند روز اخیر هم که این گزاره در آمریکا مطرح شده که تحریرالشام از فهرست گروه‌های تروریستی خارج شود. با کنارهم گذاشتن همه این اتفاقات، پازل هویت تروریست‌ها تکمیل شده و دست چدنی آمریکا و متحدانش در پرورش و هدایت جولانی نمایان می‌شود. آمریکا با این اقدامات هم از آشوب به‌وجود‌آمده بهره‌مند شده و حضور اشغالگرانه خود و اسرائیل را در سوریه مستحکم می‌کند و هم برای تداوم تبلیغات اسلام‌هراسانه در غرب سوژه خواهد داشت. 

 

خالی کردن دل مردم جرم است

 

رسانه‌های فارسی‌زبان صهیونیستی، برای تحت‌تاثیر قرار دادن افکار عمومی داخل کشور، به دنبال راه انداختن جنگ روانی علیه مردم، برای تضعیف قدرت کشور در مواجهه با این اتفاقات هستند. بخشی از این جنگ روانی ایجاد ترس و نگرانی در میان مردم، با توجه به تحولات و اتفاقات اخیر است. تضعیف قدرت کشور و القای ناکارآمدی دستگاه‌های مدیریتی نظام حکمرانی، اثر ترساندن و نگران کردن مردم را بیشتر می‌کند. در کنار این جنگ رسانه‌ای برخی از افراد و تحلیلگران نیز در دام این اشتباه می‌افتند و اصطلاحا دل مردم را خالی می‌کنند، که ازجمله آن القای احساس ناکارآمدی و ضعف به دستگاه‌های حکمرانی و مدیریتی است.

علاوه‌براین بیان کردن این گزاره که ایران هدف بعدی اسرائیل است ازجمله این موارد است، موضوعی که رهبر انقلاب روز گذشته در صحبت‌های خود به آن اشاره کردند و با جدا دانستن افرادی که در خارج از کشور، مردم را می‌ترسانند، به این موضوع اشاره کردند که افرادی که در داخل کشور دل مردم را خالی می‌کنند، مرتکب جرم می‌شوند و باید آن را پیگیری کرد. رهبر انقلاب در بخشی از صحبت‌های خود گفتند: «در داخل اگر کسی در تحلیلی، در بیانی جوری حرف بزند که معنایش خالی کردن دل مردم باشد، این جرم است. باید دنبال بشود.» امری که اهمیت فضاسازی رسانه‌ای و مقابله با جنگ روانی دشمن را در نگاه رهبر انقلاب نشان می‌دهد. در نگاه به این صحبت رهبر انقلاب باید توجه داشت در شرایطی که منطقه در وضعیت حساسی قرار دارد، حتی کوچک‌ترین موضع‌گیری و تحلیلی نیز باید با دقت به حساسیت و واقعیت شرایط سنجیده و دیده شود. 

 

واقع‌گرایی در شکست و پیروزی‌ها؛ عامل پیروزی در محور مقاومت

 

آنچه در سوریه بعد از سقوط بشار اسد اتفاق افتاد و روندی که منجر به سقوط بشار اسد شد را نمی‌توان با خوانشی تک‌خطی روایت کرد. در تحلیل این وقایع نباید نگاهی صفر و صدی به ماجرا داشت. بیان این گزاره که آنچه در سوریه رخ داده لزوما به معنی شکست محور مقاومت است، افتادن در دام این اشتباه تحلیلی است. از طرفی هم نباید این گزاره را انکار کرد که وضعیتی که در سوریه اتفاق افتاده و سقوط دولت بشار اسد و تصرف سوریه توسط اسرائیل، در تضعیف محور مقاومت بی‌ثاثیر نخواهد بود. این گزاره در نگاه به آنچه در محور مقاومت رخ می‌دهد، هم صدق می‌کند. پیشروی صهیونیست‌ها در لبنان و پس از آن برقراری آتش‌بس در لبنان را از جهتی هم می‌توان شکست صهیونیست‌ها در تحقق اهداف در لبنان دانست هم می‌توان آن را بخشی از تغییر هدف و استراتژی صهیونیست‌ها در تحقق اهدافشان دانست.

فارغ از اینکه در تحلیل نباید در دام صفر و صدگرایی‌ها افتاد، در قضاوت در آنکه شکست یا پیروزی در واقعیت میدان رخ داده نیز باید به این گزاره توجه کرد. موضوعی که رهبر انقلاب روز گذشته در صحبت‌های خود به آن اشاره کردند و گفتند: «جبهه‌ مقاومت نباید از پیروزی‌ها مغرور بشود، نه از شکست‌ها مأیوس.» موضوعی که اگر آن را با نگاه به واقعیت‌هایی که در منطقه رخ داده، تحلیل کنیم باید آن را این‌طور تحلیل کرد که واقع‌گرایی در نگاه به آنچه رخ می‌دهد، می‌تواند کمک‌کننده باشد. در این فضا قضاوت‌های زودهنگام و بیان این موضوع که محور مقاومت لزوما شکست خورده یا کاملا پیروز شده، ناشی از صفر و صد دیدن واقعیت است. آسیب این برداشت از واقعیت امکان تحلیل درست اتفاقات و رویدادها را می‌گیرد، در پیروزی‌ها و غرور بیش از اندازه از پیروزی، پیش‌بینی رفتار بعدی دشمن را سلب می‌کند، از طرفی هم ناامیدی از شکست‌هایی که رخ می‌دهد، ما را دچار انفعال می‌کند و امکان ابتکار برای استفاده از نقطه‌ضعف‌های دشمن را نمی‌دهد. 

 

سفیدشویی جولانی؛ فریبی برای مشروعیت‌بخشی به تحریرالشام

 

حضور جولانی با ظاهر تازه در رسانه‌ها و پوشش خبری اعضای گروه تحریرالشام که در پوشش خبرنگار مقابل دوربین قرار می‌گرفتند و از خط مقدم درگیری‌ها گزارش می‌دادند، با هدف بازنمایی و اصلاح چهره این گروه تروریستی صورت گرفته بود. جولانی با محاسن کوتاه و لباسی غیرنظامی مقابل دوربین سی‌ان‌ان قرار گرفت تا این تصویر را جا بیندازد که با تحریرالشامی که در لیست‌ گروه‌های تروریستی آمریکا قرار گرفته تفاوت پیدا کرده است. انتشار اعلامیه تحریرالشام و اعلام اینکه «درخواست حیا یا پوشش از زنان ممنوع است» نشان می‌داد تحریرالشام درس‌های خود را برای سفیدسازی چهره‌اش به خوبی یاد گرفته است و به همین خاطر تلاش دارد تا فاصله‌گذاری با چهره سلفی تکفیری خود داشته باشد. برخی از تحلیلگران و کارشناسان اما در دام این فضای برساخته افتادند و تحلیل‌ها به این سمت چرخید که این گروه تروریستی تغییر کرده، قرابتی با رفتارهای رادیکال سلفی و القاعده ندارد و از آنجا که به دنبال حکومت کردن است، با آن عقاید فاصله‌گذاری داشته و برای توجیه آن هم تسلط آنها بر ادلب را شاهد مثال قرار می‌دادند.

بخشی از این خط تحلیلی در فضای سیاسی ایران هم مشاهده شد، درحالی‌که مقامات سیاسی موضع‌گیری در مورد مواجهه با تحریرالشام را تا روشن شدن رفتار و نگاه آنها به تعویق می‌انداختند، برخی از تحلیلگران این موضوع را مطرح کردند که تحریرالشام تغییر کرده است. با وجود این فضاسازی‌ها، رهبر انقلاب روز گذشته موضع دقیقی در مورد این گروه گرفتند و خبری از سفیدشویی مواضع و رفتارهای این گروه نیست. اشاره رهبر انقلاب به این موضوع که مناطق تصرف شده سوریه به دست جوانان غیور سوری آزاد خواهد شد این گزاره را تقویت کرد که به نظر نمی‌رسد قدرت داشتن این گروه بادوام باشد. رهبر انقلاب به این موضوع هم اشاره کردند که برخی از شمال و جنوب برای اشغال سوریه، وارد شدند و آمریکا هم به دنبال محکم کردن جای پای خود در منطقه است. مجموع این موارد نشان می‌دهد که در تحلیل مواضع این گروه نباید عجله کرد و باید توجه داشت که سفیدشویی چهره این گروه اساسا با همین هدف انجام می‌شود که چهره‌ای مشروع از جولانی به تصویر کشیده شود تا زمانی که قدرت احتمالی را در اختیار بگیرد. 

 

مقاومت؛ ریشه‌ای فراتر از سقوط دولت‌هاست

 

نتانیاهو و همدستانش می‌خواستند آرزوی نابودی مقاومت اسلامی را با ترور فرماندهان مقاومت برآورده کنند که تیرشان به سنگ خورد. تلاش آن‌ها برای نابودی مقاومت در حالی بود که بعد از ترور این فرماندهان، مقاومت نه‌تنها از مواضعش عقب‌نشینی نکرد، که حملاتش علیه مواضع صهیونیست‌ها تشدید شد. مقاومت در برابر فشار‌ها و تهدیدات همواره به‌عنوان یک عنصر پایدار در تحولات منطقه‌ای و جهانی نقش‌آفرینی کرده است. در این میان تحولات سوریه و منطقه نشان‌دهنده واقعیتی است که ریشه در ایمان و باور‌های عمیق ملت‌ها دارد. مقاومت نه یک ابزار نظامی موقت بلکه یک تفکر و مکتب اعتقادی است که با فشار‌های دشمنان نه‌تنها تضعیف نمی‌شود، بلکه قوی‌تر و گسترده‌تر نیز می‌شود.

در طول بحران سوریه و سایر تحولات منطقه، دشمنان همواره تلاش کرده‌اند با بهره‌گیری از فشار‌های اقتصادی، نظامی و روانی، جریان مقاومت را تضعیف کنند. جنایات بی‌سابقه‌ای همچون ترور رهبران برجسته، بمباران مناطق غیرنظامی و تلاش برای ایجاد شکاف در میان ملت‌ها بخشی از این راهبرد بوده است. اما آنچه در عمل اتفاق افتاده برخلاف انتظار آن‌ها، تقویت روحیه ایستادگی و اتحاد میان ملت‌های منطقه است. نمونه بارز این پدیده را می‌توان در تحولات غزه و مقاومت فلسطین مشاهده کرد. دشمن فکر می‌کرد با تشدید حملات و شهادت شخصیت‌هایی مثل شیخ احمد یاسین و‌...، می‌تواند مردم را از حمایت مقاومت بازدارد اما واقعیت این است که این جنایات نه‌تنها ملت فلسطین را تسلیم نکرد، بلکه حمایت‌ها را بیشتر و مقاومت را فراگیرتر کرد تا درنهایت به عملیات 7 اکتبر رسید.

در سوریه 2011 نیز همین الگو تکرار شد؛ با وجود فشارها و جنایات گسترده داعش و سایر گروه‌های تروریستی، محور مقاومت توانست ایستادگی خود را حفظ کرده و پیام قدرت و استقامت خود را به جهانیان مخابره کند. مقاومت در برابر دشمنان، ریشه در باورهای عمیق دارد که در میان ملت‌ها شکل گرفته است. این باورها به‌عنوان یک اعتقاد مشترک توانسته‌اند در برابر تمامی فشارها و تهدیدات جبه‌های متحد ایجاد کنند. اکنون و با تحولات سوریه، مقاومت یک‌بار دیگر به پا خواهد خاست. تحولات منطقه نشان داده هرگونه جنایت و تجاوز به جای تضعیف مقاومت تنها موجب گسترش آن شده است. گواه این مسئله ایستادگی ملت‌های منطقه بر سر مسئله فلسطین است که امروز به‌مراتب قوی‌تر از گذشته شده و دامنه آن فراتر از مرز‌های جغرافیایی رفته است.

یکی از مهم‌ترین پیامد‌های این تحولات شکست استراتژی‌های دشمنان است. تصور آن‌ها این بود که می‌توانند با جنایات و فشار‌های اقتصادی و نظامی جریان مقاومت را از هم بپاشند. اما تجربه ثابت کرد که مقاومت یک واقعیت ریشه‌دار است که نمی‌توان آن را با تهدیدات از میان برد. این واقعیت بار‌ها و بار‌ها در سوریه، غزه، لبنان و دیگر نقاط منطقه به اثبات رسیده است. درنهایت تحولات منطقه نشان می‌دهد که ایستادگی در برابر دشمنان تنها با ایمان و باور قلبی ممکن است. این حقیقت که جنایت هیچ‌گاه پیروزی نمی‌آورد و همواره به تضعیف جایگاه دشمنان منجر می‌شود در سنت‌های تاریخی و الهی بار‌ها اثبات شده است. مقاومت به‌عنوان یک مکتب اعتقادی نه‌تنها ابزار پیروزی در برابر دشمنان است بلکه امیدی برای ملت‌ها در برابر ظلم و سلطه‌گری است.

 

چرا دولت اسد سقوط کرد؟ 

 

 گزاره‌های مختلفی می‌توانند پاسخ این سؤال باشند و بازخوانی این دلایل درس‌ها و عبارت‌هایی برای مسئولان نظامات سیاسی دارد. بنابراین سقوط دمشق و خروج بشار اسد به‌عنوان نمادی از فروپاشی یک دولت، در پیوند با عوامل مختلف داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی قابل بررسی است. رهبر انقلاب بار‌ها در بیانات خود به لزوم دشمن‌شناسی و هوشیاری در برابر تحولات منطقه‌ای اشاره کرده‌اند و غفلت از این اصول را عاملی خطرناک برای بقای یک نظام سیاسی دانسته‌اند. یکی از دلایل کلیدی سقوط سوریه غفلت مسئولان این کشور از دشمن و عدم پیش‌بینی تحولات آینده بود.

دشمن با سرعت و برنامه‌ریزی دقیق عمل کرد، درحالی‌که دستگاه‌های امنیتی سوریه نتوانستند از پیش تدابیر لازم را اتخاذ کنند. هرچند هشدار‌هایی از سوی متحدان منطقه‌ای سوریه از جمله دستگاه‌های اطلاعاتی ایران به دمشق منتقل شده بود اما بی‌توجهی به این هشدار‌ها و اعتماد بیش از حد به ثبات موجود مانع از آمادگی لازم برای مقابله با بحران شد. این غفلت به تعبیر رهبر انقلاب نمونه‌ای از «خطای محاسباتی» است که می‌تواند یک دولت را در برابر دشمنان آسیب‌پذیر کند.

یکی دیگر از عوامل مهم تهدیدات خارجی و افزایش حملات تروریستی بود. رژیم‌صهیونیستی و بازیگران غربی نقش عمده‌ای در طراحی و اجرای این تهدیدات داشتند. مجموعه‌ای از ترور‌های هدفمند علیه فرماندهان مقاومت و افزایش حملات نظامی، اسد را به این باور رساند که امکان بقا در قدرت دیگر وجود ندارد. ترور فرماندهان عالی‌رتبه مقاومت در منطقه، از جمله سیدحسن نصرالله و فرماندهان یگان‌های حزب‌الله فشار روانی شدیدی بر دمشق وارد و تصمیم‌گیری برای ترک قدرت را تسهیل کرد. در این زمینه تأکید رهبر انقلاب بر نقش رژیم‌صهیونیستی و دشمنان فرامنطقه‌ای در ایجاد بحران‌های مصنوعی در جهان اسلام به‌وضوح در این ماجرا صدق می‌کند. در ماجرای سوریه ضعف مدیریت بحران و انفعال در برابر مشکلات نقش مهمی ایفا کرد. انفعال مقامات سوریه در برابر حملات و تهدیدات باعث شد تا قدرت بازدارندگی دولت کاهش یابد.

این انفعال به تعبیر آموزه‌های قرآنی و تجربیات تاریخی همچون زهر عمل می‌کند که می‌تواند یک نظام سیاسی را از درون تضعیف کند. رهبر انقلاب در بیانات خود، «مدیریت جهادی» و پرهیز از انفعال را راه‌حل اصلی برای عبور از بحران‌ها دانسته‌اند اما در سوریه چنین رویکردی به چشم نمی‌خورد. قدرت‌گیری گروه‌های تروریستی مانند داعش و جبهه‌ النصره در سوریه نیز از عوامل سقوط این کشور بود. این گروه‌ها با حمایت خارجی و جذب نیرو از جا‌های مختلف توانستند کنترل بخش‌های وسیعی از سوریه را به دست گیرند. به گفته رهبر انقلاب، «پشتیبانی مالی و نظامی قدرت‌های جهانی از تروریسم» نه‌تنها تهدیدی برای ملت‌های مسلمان است بلکه ابزار فشاری علیه دولت‌های مستقل محسوب می‌شود.

  از جنبه داخلی ضعف مشروعیت دولت اسد و ناتوانی در جلب رضایت مردم نیز نقشی کلیدی داشت. نظام سوریه به‌جای پرداختن به مسائل معیشتی و سیاسی مردم به تمرکز بر مقابله با بحران‌ها پرداخت که همین امر شکاف میان دولت و ملت را عمیق‌تر کرد. رهبر انقلاب همواره بر اهمیت پیوند ملت با دولت تأکید کرده‌اند و آن را بزرگ‌ترین عامل پایداری در برابر توطئه‌های دشمنان می‌دانند. عدم توجه به این مسئله در سوریه باعث شد مردم به‌تدریج از دولت فاصله بگیرند و در نتیجه نظام از درون تضعیف شود. 


مأموریت 13 ساله ایران و رؤیای خام جولانی

محمد جلیلی در یادداشتی نوشت: در 11 روز چه بر سر سوریه آمد؟ ترکیه - با رؤیای تشکیل اتحاد عثمانی بزرگ و آموزش سنی‎های معارض منشعب از داعش و جبهه النصره- به تشویق اطلاعاتی و تأمین تسلیحاتی آمریکا - با هدف بازگشت امنیت تدریجی به اسرائیل، بهره از نفت و هم‌جبهه‌سازی توسعه‌طلبی ترکی با اهداف سیاست خارجی غرب - ضمن حمایت عملیاتی اسرائیل – به ‌عنوان پشتیبان هوایی گروه‌های تروریست و تخریب‌کننده زیرساخت‌های نظامی، آموزشی و عمرانی سوریه به نیابت از داعش برای آلوده نشدن چهره‌ بزک‌کرده‌ معارضان به توحش گذشته - همچنین با کمک مالی و پهپادی اوکراین و آلمان و سازمان‌دهی 25 هزار شبه‌نظامی مسلح - تروریست‌های سابق گردآمده از 1400 گروهک مستقر در سوریه و عراق و نومسلمانان افراطی جذب‌شده از مساجد سلفی مستقر در 90 کشور - به اشغال سرزمینی سوریه در روز آتش‌بس اسرائیل و لبنان دست زد.

این عملیات مسلحانه که با عنوان جنبش مردمی تبلیغ می‌شد، 11 روز پس از تصرف حلب به سقوط دمشق و خروج بشار اسد انجامید و با شادی گروه‌هایی از مردم همراه بود که با عکس‌هایی از صدام به جشن و پایکوبی می‌پرداختند؛ گروه‌هایی که خاندان علوی اسد را به دلایل عقیدتی، از مرتدان اسلام خوانده و از احتمال به قدرت رسیدن طوایف اموی‌مسلک خود خشنود بودند.

 

* چرا سقوط سوریه به‌سرعت اتفاق افتاد؟

 

از آنجا که خاندان اسد - پدر و پسر - از سال 1971 بر مسند قدرت نشسته و 53 سال بر اریکه‌ سیاست بودند، ‌بسیاری از گروه‌ها و اقوام دیگر سوری نیز در سر خیال به قدرت رسیدن طوایف بومی خود را داشتند اما ساختار سیاسی سوریه شرایط را برای این رقابت سیاسی به منظور حضور چنین تفکراتی مهیا نمی‌کرد و در مقاطعی با تحرکات و اعتراضات آنان برخوردهای سرکوب‌گرایانه و اقتدارمنشانه‎ای می‌شد که نارضایتی‌های برحق و صداهای دلسوز را نیز خاموش می‌کرد. بنابراین تک‌صدایی نسبی سیاسی وجود داشت و اگرچه سوریه با اختلافی بسیار از برخی کشورهای عربی منطقه - مانند مصر، عربستان، اردن و امارات - به طرزی دموکراتیک و غیردینی سیاست‌های کلی خود را پیش می‌برد و انتخاباتی - هرچند غیررقابتی - هنوز در آن جریان داشت اما از آنجا که رژیم بشار وابسته به بلوک شرق بود و با تمایلات آمریکایی سازگاری نمی‌کرد، مدام در نقشه‌ عبری - عربی غرب، تحت ‌فشار تبلیغاتی و تهدیدات امنیتی قرار داشت.

بنابراین از سال 2011 که از سمت کشورهایی چون قطر، اسرائیل و عربستان - با چراغ سبز آمریکا - تصمیم به اسقاط بشار از طریق تسلیح معارضان داخلی آن و صدور تروریست‌های جهانی به سوریه گرفته شد، با از بین بردن تعمدی زیرساخت‌های سوریه و تصرف چاه‌های نفت شمال به دست این گروه‌ها، دولت بشار بشدت فقیر ماند و مردم سوریه نیز خود را در ناامنی و تورم 700 درصدی فزاینده اقتصادی، مبتلا به بیکاری 80 درصدی و فقر و ناامیدی 5 برابری و یک فرسایش اجتماعی و سیاسی مداوم یافتند.

500 هزار کشته و 7 میلیون آواره حاصل از جنگ‌های داخلی با گروه‌های تروریستی معارض و بیش از  200 میلیارد دلار خسارت دانلود کتاب به زیرساخت‌های عمرانی آن، مساوی با ورشکستگی روانی و عقب‌ماندگی 50 ساله‌ سوریه بود. اگرچه با کمک ایران و تشکیل محور مقاومت، بالاخره داعش منحل شد و بشار به‌رغم تخاصم غرب و کمک 400 میلیارد دلاری ناتوی عربی باقی ماند اما مردم آسیب‌دیده و خسته از جنگ و ارتش فقیری که در ماه کمتر از 100 دلار حقوق می‌گرفت، دیگر پس از 15 سال انگیزه‌ای برای رخداد جنگی جدید و کشتاری نو نداشتند، بنابراین از هر نوع تغییری به تمنای تحقق فصلی تازه حمایت می‌کردند و دل به شعارهای جدید گروهی نوظهور به نام تحریر‎الشام دادند که وعده‌ استقرار حکومتی عادلانه، آزاد و دموکراتیک شعارش بود و دیگر تصویری از هجوم نیروهای خارجی و قتل و غارت مخابره نمی‌کرد.

این وعده‌ها در کنار بن‌بست سیاسی - اجتماعی و البته پروپاگاندای مستمر رسانه‌ای در تطهیر چهره جدید نیروهای معارض - که با شورش‌های محدود برخی مسلحان پنهان‌شده در شهرها و ارسال تصاویر ضبط‌شده از آنان با عنوان سقوط پیاپی شهرها بود - باعث شد دیگر انگیزه‌ای برای مقاومت و رؤیایی برای اصلاح شرایط سیاسی و بهبود اوضاع اقتصادی در آینده‎ این کشور به چشم نیاید، لذا مردم و ارتش رسمی به ‌جای تقابل با معارضان، در خانه ‌مانده یا در خیابان به تماشای سقوط خود نشستند.

 

* چرا ایران از حامیان بشار و حاضر در سوریه بود؟

 

حضور ایران در سوریه به خواست دولت سوریه به انجام رسید که به ‌طور رسمی، دست یاری برای مقابله با تروریست‌های مسلحی دراز کرد که پرچم سیاه تشکیل دولت شام و عراق را بر دست گرفته و به هر شهر و دیاری که می‌رسیدند، قتل‌عام مردان و کشتار کودکان و  تعرض به نوامیس ایشان و اسارت زنان علوی و ایزدی از خصوصیات ثابت‌شان بود. بنابراین ایران با درک ضرورت‌های امنیتی و وظایف انسانی خود، تصمیم به حضور مستشاری و سپس، سازمان‌دهی و مدیریت میدانی نیروهای مقاومت مردمی و منطقه‎ای گرفت و از میانه‌ کار نیز روسیه را نیز متقاعد کرد حمایت از شریک سیاسی خود را با بمباران مواضع تروریست‌ها تضمین کند.

حضور ایران، نه ‌فقط جنبه‌ حمایت از کشور و دولتی را داشت که پرسابقه‌ترین شریک راهبردی و از معتمدترین همسایگان منطقه‌ای بود، بلکه در حقیقت ضرورتی فوری در تأمین امنیت مرزهای غربی کشور به شمار می‌رفت که در مقطعی شاهد حضور داعش در 60 کیلومتری کرمانشاه ایران بود. با این حساب، ایران هم برای حفظ شریک راهبردی و کهنه‌همراه سیاسی خود و هم برای دفاع از مردمی که جان، مال و ناموس‌شان بازیچه‌ مطامع غربی و اسلام جعلی آدمکشان تکفیری شده بود، همچنین برای دفاع از اماکن مقدس سوریه و حراست از عمق استراتژیک و دسترسی کریدوری خود به مدیترانه و لبنان، عقلانیت را در حضور شایسته دید.

البته این واضح بود که رفتار خاندان اسد در شیوه‌ حکمرانی و نحوه‌ سیاست‌ورزی داخلی ایشان، مورد نقد و حتی تذکر ایران بود اما این را باید در نظر می‌داشت که شرایط نابسامان داخلی این کشور و تنوع خصمانه‌ سلایق سیاسی آن نیز جایی برای تحقق شرایط دموکراتیک باقی نمی‌گذاشت. به ‌واقع توقع زیادی از بشار در بهبود اقتصاد عمومی با آن ‌همه خسارت تحمیل‌شده از دشمنان خارجی و تروریست‌های مواجب‌بگیر معارض نبود. با درک مشکلات تاریخی این کشور برآمده از سایکس - پیکوی انگلیسی - فرانسوی، می‌توان گفت ایران جایگزینی بهتر از خاندان اسد برای حفظ تمامیت ارضی سوریه، ‌تأمین ثبات و امنیت مردم و البته قطع دست آمریکا و اسرائیل از این کشور نمی‌دید.

آن هم دولتی که تنها حامی ایران در تمام دوران دفاع‌مقدس و تأمین‌کننده‌ نخستین موشک‌های ایرانی علیه دیکتاتوری متجاوز صدام بود. دولتی که به‌رغم اعتقاد به سکولاریسم سیاسی، تدین علوی، اصالت عربی و اندیشه‌ چپ سوسیالیستی خود، هیچ‌گاه پشت جریان مقاومت را خالی نکرد و تمام تهدیدات آمریکایی، اروپایی و اسرائیلی را تا مرز ترور و تجاوز و جنگ، به جان خرید اما تا آخرین روز هم، وفاداری خود به ایران و لبنان را نفروخت و خام تعصبات عربی و وعده‌های غربی نشد. 

 

* چرا ایران مخالفتی نکرد و سوریه را واگذار کرد؟

 

ایران برای انجام هرگونه اقدامی در جهت کمک به اوضاع سوریه، حفظ دولت و رهایی مردم از تجاوز و اشغالگری آمادگی داشت و نمایندگانش را هم برای طرح کیفیت این موضوع و طرح‌های موجود به دولت مستقر این کشور فرستاد اما دیگر نه بشار انگیزه‌ای در ادامه و امیدی به آینده برای تداوم خود می‌دید، نه ارتش بی‌جیره و مواجب عزمی برای دفاع داشت و نه مردمی که در تنگنای اقتصادی تحریم‌های آمریکایی و خرابی‌های برجا مانده از جولان تروریست‌های خارجی بودند، تصمیم به ادامه آن شرایط داشتند. بنابراین با پایان درخواست یاری از ایران و بی‌فایدگی تداوم حضور برای مردم سوریه، منطقی‌ترین کار، سپردن سرنوشت خودساخته این کشور به اراده‌ جدید مردم بود.

سیاست تاریخی ایران، با سیاست آمریکایی‎ها در تعارض جدی است؛ آمریکا عادت به این رفتار دارد که علیه کشورهای معارض با منافع خود، تروریست پرورش دهد و به جان ایشان بیندازد و بعد با طرح ضرورت نجات مردم، بدون کسب دعوتنامه رسمی به خاک آن کشور تجاوز کرده و تا هر زمان که صلاح بداند، اشغالگری‌اش را دائمی کند؛ سر آخر نیز با مشکلاتی بیش از گذشته آن را واگذار کند؛ مثل خیانتی که آمریکا در افغانستان به مردم کرد اما مادام که ایران بود، امنیت سرزمینی سوریه تداوم داشت، دولت مستقر بود، حرم‌ها در احترام کامل و جان و مال و ناموس مردم در آرامش به سر می‌برد.

اینکه سوری‌ها به دلایل گوناگون، بخواهند این بار سرنوشت خود را با ترک‌ها بسازند یا فرد دیگری را جایگزین دولت کشورشان کنند، تصمیم با خودشان است اما پیش‌بینی ایران با درک واقعیت‌های قومی و مذهبی سوریه و دخالت‌های متجاوزانه‌ طرف‌های عربی، ترکی، عبری و غربی، این است که این کشور بدون بشار و نیروهای مقاومت، سرنوشتی جز هرج‌ومرج، جنگ داخلی، توسعه فقر و ناامنی و در نهایت تجزیه سرزمینی نخواهد داشت. ماموریت ایران به پایان رسید تا فصل تازه‌ای از درس‌های تاریخ برسد!

 

* آیا هزینه‌های مادی و انسانی ایران در سوریه هدر رفت؟

 

ایران در تمام این مدت حدودا 13 ساله، چندده میلیون دلار هزینه کرد که در مقایسه با هزینه‌ 7 هزار میلیارد دلاری آمریکا در طرح محاصره‎ ایران با اشغال عراق و افغانستان و تجهیز تروریست‎های منطقه‎ای معارض مقاومت، بسیار ناچیز است. ما 5000 شهید و چندین هزار جانباز مقاومت نیز تقدیم آرامش و امنیت منطقه کردیم.

سوال بهتر آن است که بپرسیم: اگر ایران به سوریه نمی‌رفت، هزینه‌ حوادث دومینووار بعدی برای توسعه و امنیت ملی ایران چقدر بود؟ هزینه‌ سقوط 13 سال پیش بشار، هزینه‌ تکثیر و تجهیز 13 ساله‎ تروریست‌ها در سوریه و عراق، هزینه‌ روی کار آمدن مهره‌ سیاسی مطلوب غرب در سوریه و تبدیل بهترین حامی سیاسی - امنیتی در منطقه به اصلی‌ترین مخالف منطقه‎ای، هزینه‌ قطع دست ایران از پروژه‌های عمرانی و اقتصادی و عدم دسترسی ارتباطی ایران به مدیترانه و لبنان چقدر بود؟ هزینه‌ توسعه تهدیدات داعش و تبدیل آن به یک دشمن بی‌قاعده یا اسرائیل دوم که به‌ سوی مرزهای ایران می‌آمد، با چه میزان خرج جبران می‌شد؟

به معنای بهتر،‌ اگر 5000 شهید مدافع حرم، جان گرانمایه‌شان را اهدای تشکیل محور مقاومت و حفظ سوریه و حرم‌های شریف نمی‌کردند، چندصد هزار ایرانی باید در تهران، اصفهان، تبریز، کرمانشاه، خوزستان و خراسان، در حملات تروریستی این دولت منحوس تروریستی از بین می‌رفتند؟ اگر ایران چندده میلیون دلار از بودجه چند هزارمیلیاردی‌اش را به دفاع از امنیت منطقه‌ای اختصاص نمی‌داد، هزینه‌ 13 سال جنگ مرزی و نفوذ انتحاری‎های شهری به ایران کشیده شده و عقب‌ماندگی از توسعه 13 ساله، تعطیلی دانشگاه‌ها و فعالیت‌های فرهنگی و هنری، نقصان خدمات عمومی و بهداشتی، توقف گردشگری داخلی و جذب سرمایه‌گذاران خارجی و آسیب‌های روانی و یأس اجتماعی این گروه‌های معارض به زیرساخت‌های عمرانی و دفاعی و سیاسی ایران چقدر بود؟ اصلا می‌شود گفت اگر ایران به امنیت سوریه و جلوگیری از گسترش داعش فکر نمی‌کرد، آیا امروز وجود خارجی داشت؟  

 

باید توجه داشت راجع به 120 هزار تروریست مسلح و متوحشی صحبت می‌کنیم که قرار بود منطقه را بگیرند و تمام امکانات غرب در اختیارشان قرار داشت تا ضمن اسلام‌هراسی، پایان مقاومت منطقه‌ای و تشکیل ائتلاف عبری - عربی، پیشرفت ایران را مختل کنند و این اعلان رسمی آنها بود که دشمن اولمان شیعیان رافضی و صفوی‌های فارسی ایران‌ هستند! بهتر است بگوییم اگر ایران 13 سال پیش به داد سوریه نمی‌رسید، امروز کدام نیروی منطقه‎ای به داد خودش می‌رسید؟

 

آیا پایگاه منطقه‌ای و همسایه‎ای همسو برای از دست دادن داشت که امنیت و توسعه داخلی‌اش را با ارتقای توسعه و علم و فناوری‌های صنعتی و دفاعی تضمین کند و بتواند از درون کشورهای منطقه، یک اعتقاد راسخ مقاومت‎جویانه برای دفاع از ارزش‌های اسلام راستین سیاسی و ضدیت با نقشه غرب در خانه‎ شرق، برون آورد؟

 

* آیا ایران آینده‎ سوریه را به طرح ترکیه و اسرائیل باخت؟

 

غرب سال 2015 سوریه را از آن خود می‌دید، این ایران بود که برای 13 سال سوریه را از چنگال توطئه‎گران غربی و سلفی بیرون آورد و سیاست‌های منطقه‎ای خود را با همراهی این کشور پیش برد. لبنان را تقویت کرد، اجازه‌ تأسیس کریدور جایگزین اسرائیل را نداد و از طرفی قدرت منطقه‌ای و بازدارندگی امنیتی‌اش را با 2 عنوان توان نظامی و شرکای راهبردی - به بیان غربی‎ها نیروهای نیابتی - تأمین می‌کرد. ایران در این سال‌ها توانست قدرت موشکی و پهپادی‎اش را با سرعتی تصاعدی در حجم و کیفیتی خارق‌العاده ارتقا دهد و نیروهای بومی و خودجوش در سوریه تربیت کند که به طرح مقاومت معتقد بوده و با اهداف ایران همسو باشند.

از طرفی حضور ایران در سوریه نمایش باشکوهی از افزایش قدرت منطقه‌ای آن برای شروع کار مشترک با قدرت‌های جهانی چون روسیه بود، تا حدی که پس از 10 سال، روس‌ها را به ‌عنوان ابرقدرت نظامی جهان متقاعد کرد به تسلیحات ارتقایافته‌ ایرانی و استراتژیست‎های امنیتی آن نیازمندند. ایران از تهدید فرصت ساخت و حالا که حائز بازدارندگی متکی به خودیاری شده است، از زمین سوریه بازمی‌گردد؛ زمینی که دیگر ظرفیت تهدید‌آفرینی آن علیه منافع ایران کاهش‌یافته و ترکیه نیز بزودی درخواهد یافت تنها ابزاری برای اجرای مقصود غرب بوده تا دست ایران را - به‌زعم خود - از عاملیت در این سرزمین کوتاه کند.

در حقیقت اردوغان با جاه‌طلبی‌های هیجانی‌اش، سوژه‌ دوم اجرای یک کودتای غربی خواهد شد و سوریه نیز توان تبدیل به مهره‌ای سیاسی برای غرب را دیگر نخواهد داشت اما ایران بازی خود را به نحو احسن به نمایش گذاشت و حالا با کمترین هزینه و منافعی بسیار، با خرید یک فرصت 13 ساله می‌تواند در ردای یک شریک منطقه‌ای برای روسیه و چین و  صادرکننده‌ ایده‎‎ مقاومت بومی، ضمن ارتقای قدرت بازدارندگی خود تا مرز موشک‌های دوربرد و پهپادهای فوق پیشرفته و غنی‌سازی 60 درصد - ایستاده در فاصله‌ چندروزه تا توان دستیابی به تسلیحات اتمی - در برابر تهدیدات غرب ظاهر شود اما پیش‌بینی تلخ ایران نسبت به آینده‎ سوریه‌ای که دیگر اراده‌ مقاومت ندارد و در روز نخست اسقاط دولت اسد، بیش از 100 بار مورد تهاجم جنگنده‌های اسرائیلی و بمباران زیرساخت‌های نظامی و اقتصادی‌اش قرار گرفت، خوشایندتر از قبل نیست. وقتی با خروج نیروهای مقاومت و انصراف تاکتیکی ایران از بازی در زمین سردرگم سوریه، ارزش پول ملی آن تا 50 درصد سقوط کرد، روزگار فردای تسلیم‌شدگان تاریخ، معلوم است.


سفر نظامی گنجوی به دومین کتابخانه بزرگ جهان

در حاشیه نشست سران کشورهای عضو بریکس، تفاهم‌نامه‌ای با هدف گسترش همکاری‌های فرهنگی و علمی میان سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران و کتابخانه دولتی روسیه، به امضا رسید.

 

 این تفاهم‌نامه در دیدار رسمی غلامرضا امیرخانی، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، دانلود کتاب و وادیم دودا، رئیس کتابخانه دولتی روسیه، منعقد شد. طرفین در این دیدار بر گسترش همکاری‌های دوجانبه در حوزه‌های فرهنگی، علمی و پژوهشی و همچنین همکاری‌های چندجانبه در چهارچوب بریکس تأکید کردند.

 

در جریان این دیدار، وادیم دودا، با اشاره به اهمیت ترویج و حفظ تنوع فرهنگی، تصریح کرد: باید زمینه‌ای برای معرفی ارزش‌های فرهنگی تمامی کشورها به یکدیگر فراهم شود تا فرهنگ‌ها بتوانند در تعامل مثبت و متوازن با یکدیگر رشد کنند.

وی همچنین پیشنهاد برگزاری برنامه‌هایی در ارتباط با نظامی گنجوی از سوی ایران در کتابخانه دولتی روسیه و برنامه‌ای در خصوص پوشکین از سوی روسیه در کتابخانه ملی ایران را مطرح کرد.

 

غلامرضا امیرخانی، ضمن استقبال از پیشنهادات رئیس کتابخانه دولتی روسیه، بر اهمیت این همکاری‌ها تأکید کرد و گفت: این تفاهم‌نامه نه تنها روابط فرهنگی و علمی ایران و روسیه را تقویت خواهد کرد؛ بلکه می‌تواند الگویی مناسب برای توسعه همکاری‌ها در سطح جهانی و در چارچوب کشورهای بریکس باشد.

 

تبادل منابع علمی و فرهنگی، برگزاری رویدادهای ادبی و فرهنگی مشترک، و توسعه پروژه‌های پژوهشی در سطح دو کشور از جمله مفاد این تفاهم‌نامه بود. در چهارچوب این یادداشت تفاهم، طرفین همچنین به تبادل متخصصین برای کار بر روی اسناد تاریخی مشترک و توسعه فهرست‌نویسی و دیجیتال‌سازی اسناد توافق کردند.

 

در پایان این دیدار، غلامرضا امیرخانی از بخش‌های مختلف کتابخانه دولتی روسیه، دومین کتابخانه بزرگ جهان، بازدید و با امکانات و ظرفیت‌های این مرکز آشنا شد.


حضور نویسندگان از 26 کشور در دومین دوره جایزه جهانی فلسطین

اختتامیه دومین دوره جایزه جهانی ادبیات فلسطین روز دوشنبه، 26 آذرماه، در بغداد به میزبانی دفتر نخست وزیری عراق در هتل الرشید این شهر برگزار خواهد شد.

 

بنا بر اعلام دبیرخانه، 345 عنوان کتاب از 26 کشور در این دوره مورد داوری و ارزیابی دانلود کتاب قرار گرفت. در این دوره، آثاری با محوریت فلسطین به زبان‌های انگلیسی، عربی، فارسی، فرانسه، اسپانیولی، مالایی و اردو به دبیرخانه ارسال شده بود که بیشترین آثار به زبان‌های عربی و فارسی اختصاص داشت.

 

دومین دوره جایزه جهانی ادبیات فلسطین در شش محور نمایشنامه، خاطرات، داستان کوتاه، کودک، شعر و رمان  برگزار شد که بیشترین آثار با 106 عنوان به بخش رمان و کمترین آن به بخش نمایشنامه با 9 اثر اختصاص داشت.

 

جایزه جهانی ادبیات فلسطین جایزه جهانی ادبیات فلسطین در آبان‌ماه سال 1397 با تصمیم جمعی از تشکل‌های فرهنگی و اتحادیه‌های نویسندگی و نشری کشورهای مختلف تأسیس شد. این جایزه دوسالانه تلاش می‌کند از بهترین آثار منتشر شده دربار? فلسطین تقدیر به عمل آورد. نخستین دور? این جایزه در آبان‌ماه 1401 (نوامبر 2022) در بیروت برگزار شد.

 

در دومین دوره این جایزه، بهترین آثار با موضوع فلسطین، مقاومت ملت فلسطین، آزادی قدس شریف و جنایت‌های صهیونیست‌ها در فلسطین که در سال‌های 2021 و 2022 و 2023 میلادی تولید شده باشند، مورد ارزیابی قرار گرفته است.